این فقط یِ شُرعِ تازَست
یِک حسِ شادِ بی اندازَست
احساسِ انرژیِ زیاده
که می بَره منُ پای پیاده
من برایِ هَدَفم باید بِجَنگَم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
من برایِ هَدَفم باید بجنگم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
من به جُز مَُوفَقیَّت
راه دیگه ای ندارم
من به جُز حَتمَا رسیدن
چاره ای دیگه ندارم
من برایِ هَدَفم باید بِجَنگَم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
من برایِ هَدَفم باید بجنگم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
هر نگاهی هر تکانی
همه اش به سَمتِ بالاست
من برای درجا زَدَن
دیگه هیچ وقتی ندارم
زندگی بِچَرخ تا بِچَرخیم
تو به پاهام من به ریام
آخرش خودت می بینی
می رِسَم من به خواسته هام
من برایِ هَدَفم باید بِجَنگَم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
من برایِ هَدَفم باید بجنگم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
زندگی بِچَرخ تا بِچَرخیم
تو به پاهام من به رویام
آخرش خدت می بینی
می رِسَم من به خاسته هام
من برایِ هَدَفم باید بِجَنگَم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
من برایِ هَدَفم باید بجنگم
حتی با اینکه اینجا مانع زیاده
ترانه سَرا یاشار مُعَرِّف
اُرکِستْرِ دیوانِ خیال